روحیه خودخواهی و سودجویی انسان همان گونه که موجب شده است تا انسان برای تامین روحیه استخدام گری خویش به اجتماع و قانون روی آورد همان نیز به نوبه خود انگیزه ای شده است که تا خلق و خوی خود را تعدیل کند و اموری را به عنوان فضلیت بر امور دیگر ترجیح دهد و از آن ها به عنوان فضایل اخلاقی در حوزه عمل فردی و هنجارهای اجتماعی در حوزه عمل جمعی یاد کند و بر ایجاد و تقویت آن تاکید ورزد.
بنابراین به نظر می رسد که فضایل اخلاقی و هنجارهای اجتماعی پسندیده بیش و یا پیش از آن که امری ذاتی باشد مساله ای اکستابی باشد که از طریق تربیت و آموزش و پرورش به دست می آید و مساله ای چون جامعه پذیری و آموزش های مرتبط با آن در این امر دخیل باشد. به این معنا که فضایل اخلاقی و هنجارهای اجتماعی پسندیده امری اکستابی است که از راه آموزش و پرورش در اشخاص انسانی ایجاد می شود. بنابراین نمی توان بر این باور بود که شخص بدون آموزش و پرورش و یا اراده شخصی بتواند به شخصی کامل و سالم از نظر روان شناسی اجتماعی تبدیل گردد. از این جاست که نقش آموزش و پرورش و جایگاه آن مشخص و دانسته می شود. اهمیت و ارزش آموزش و پرورش از آن روست که تنها عامل اصلی برای ایجاد شخصی کامل و سالم می باشد. بی آن که آموزشی و یا پرورشی باشد امید به داشتن افراد سالم و کامل و جامعه ای سالم و کامل ، بیهوده است.
قرآن به مساله تعلیم و تزکیه و آموزش و پرورش از آن رو به عنوان مساله اصلی انسانیت می نگرد که با توجه به فطرت شناسی کامل انسان آموزه های خود را بیان داشته است. از آن جایی که آیات وحیانی قرآن از سوی خداوندگار پروردگار انسان فرو فرستاده شده است آموزه ها و گزاره هایی هستند که مبتنی بر امور فطری می باشد. از این جاست که با شناخت کامل از انسان و وضعیت او به مساله آموزش و پرورش انسان توجه ویژه ای مبذول می شود و از آن به عنوان یکی از اهداف مهم نبوت و پیامبری یاد می گردد.
بر پایه اصولی منطقی به آسانی به دست می آید که هدف از آموزش و پرورش ایجاد اموری است که تنها از راه آن در انسان پدیدار خواهد شد. همان گونه که آموزش و پرورش انسان موجب می شود تا فردی بتواند در اجتماع بر پایه اصول پذیرفته شده تمایلات و گرایش ذاتی خویش به سود جویی و منفعت طلبی و خودخواهی و حب ذات خویش را برآورده سازد و نیازهای آن را برطرف کند ، اصول دیگری نیز در این میان وجود دارد تا این اجتماع را به شکل درست و کامل تر حفظ کند و ارتباط و همبستگی را تقویت نماید. ارتباط و همسبتگی ای که پایه های اصلی اجتماع بر آن نهاده شده است.
از این جاست که پای اصول اخلاقی به میان می آید. اصول اخلاقی نیاز انسان برای حفظ وحدت و تقویت پایه های اجتماع است. عقل انسانی به او می آموزد که تنها قوانین نمی توانند وی را در یک مجموعه حفظ کند. قوانین هر چند در حفظ وحدت و جلوگیری از سوء استفاده و تجاوز نقش مهمی را ایفا می کند ولی انسان به جهت روحیه شدید خودخواهی و حب ذات و استخدام گری می کوشد تا قوانین را دور زند و به شکلی قانونی به بهره کشی و استخدام گری بیش از اندازه از دیگری اقدام کند. قانون کردن تجاوز و تعدی از حقوق با حفظ حقوق و قوانین برای انسان هایی که از هوش و استعداد برتر و بالاتری بهره مند هستند بسیار آسان است. این جاست که عقل عقلایی انسان و عقل جمعی وی به یاری و کمک دیگرانی آمده است که از هوش و تیزی کم تری برخوردارند. اصول اخلاقی همانند به عنوان یک حکم عقلی به یاری انسان آمده است تا ضمن حفظ پایه های ظاهری جامعه با قانون به حفظ و تقویت درونی آن از طریق اصول اخلاقی اقدام کند.
اصول اخلاقی که مبتنی بر آموزه های دستوری عقل است، به حوزه اموری نفسانی توجه دارد و می کوشد تا پایه های اجتماع را از درون افراد حفظ و تقویت کند. از این روست که آموزش اصول اخلاقی و جامعه پذیری افراد اجتماع از همان آغازین روزهای تولد به مهم ترین وظیفه پدر و مادران و اولیای امور اجتماعی جامعه از نخبگان و سیاست مداران تبدیل شده است. نقشی که اصول اخلاقی در جامعه پذیری ایفا می کند و جامعه را حفظ می کند از نقش قوانین به مراتب سخت تر و شدید تر و سازنده تر است. این گونه است که اصول اخلاقی بهتر و سازنده تر و تاثیرگذارتر از قوانین عمل می کند و به عنوان وجدان بیدار و داور درون عمل می کند و نمی گذارد تا شخص قوانین را دور زند و از ضعف و ناتوانی دیگری سوء استفاده کند.
در این نوشتار به یکی از اصول مهم اخلاقی که نقش بسیار مفید و سازنده ای در تقویت روحیه همبستگی و اتحاد و انسجام جامعه دارد پرداخته می شود. خوش خلقی و خوی نیکو از مهم ترین و اساسی ترین عوامل گرایش افراد به یک دیگر و تقویت همبستگی و انسجام است.
فضلیت های اخلاقی به دسته ای از حالات انسانی گفته می شود که به طور اکتسابی در انسان پدید و ایجاد می شود. در برابر فضلیت های رذایل اخلاقی قرار می گیرد که آن نیز حالات انسانی است که به طوری اکتسابی ایجاد می شود. آن چه مایه ارزش است آن که حالتی در انسان پدیدار گردد که وی را به سوی سلامت روانی و اجتماعی بکشاند و زمینه های کمال را در وی تقویت نماید.
البته برخی از حالات در انسان وجود دارد که از امور طبیعی، غریزی و فطری آدمی است و انسان در ایجاد و پدیداری آن نقشی نداشته و ندارد ولی می تواند در تعدیل و مهار آن به اشکال مختلف عمل کند. اموری چون بخل و استخدام گری و عجله و نیز کمال جویی و نقص گریزی که در آیات قرآن به عنوان غرایز انسانی و فطری از آن یاد شده است، اموری هستند که انسان خود در ایجاد آن ها نقشی نداشته است ولی می تواند آن را مهار و تعدیل و یا تقویت و هدایت کند. به این معنا که این امور هر چند در حوزه ذاتیات انسانی قرار می گیرد با این همه از این قابلیت برخوردار است که تحت آموزش و پرورش تغییر شکل و تا اندازه ای ماهیت دهد هر چند که هر گز در این دنیا آن را از دست نخواهد داد ولی می تواند آن ها را مهار و هدایت و تعدیل و یا تقویت کند.
فضایل اخلاقی ، اموری پسندیده فردی و اجتماعی است که انسان به جهت فطرت پاک و سالم خویش به آن گرایش دارد و از عدم وجود آن در خود و یا دیگری ناخرسند می شود. از فضایل اخلاقی می توان به عدالت خواهی و ستم گریزی انسان اشاره کرد. انسان به حکم عقل به این دو مساله واکنش های متفاوتی نشان می دهد. دادگری و عدالت خواهی را خوش می دارد و از بی داد و ستم گری بیزاری می جوید. داد را دوست داشته و آن را می پسندد و بیداد را زشت و ناپسند می شمارد.
خوش خلقی حالتی در انسان است که موجب می شود تا در رفتار خویش نرم خوی بوده و در گفتار خویش پاکیزگی داشته و با روی گشاده و زیبا با دیگران برخورد کند. گشادگی و تازگی و طراوت در او نمودار می شود و سخن نیکو بر زبانش جاری می گردد و نسبت به همگان نرم می گیرد و سخت گیری را ناخوش می دارد.
حالت خوش خلقی حالتی اکستابی است و با آموزش و پرورش در شخص ایجاد و یا تقویت می گردد. خداوند در قرآن به پیامبرش(ص) سفارش می کند که در برخورد با مردمان نرمی را اصل قرار دهد ( آل عمران آیه 159) این سفارش به خوبی نشان می دهد که خوش خلقی و نرم خویی از امور اکستابی است ؛ زیرا اگر این خوی در انسان وجود می داشت نیازی نبود تا به پیامبر سفارش شود تا آن را پیشه و منش خویش گرداند. بنابراین می توان حکم کرد که این خوش خویی و نرم خویی از امور اکستابی است که می بایست از طریق آموزش و پرورش در انسان پدیدار گردد.
در واژگان قرآنی از خوش خویی به حسن یاد شده است. حسن و حسنه امری پسندیده را گویند. حسنه نیز به چیزی گفته می شود که انسان را از جهت تن و روان و جسم و جان شاد و مسرور سازد. انسانی که حسن است و از حسن خلق برخوردار می باشد، انسانی است که در اعمال و رفتار و گفتارش رفتاری پسندیده دارد و موجبات سرور و شادی در خود و دیگران را فراهم می آورد. انسان از نشستن با او خسته نمی شود و دل به دیدارش شاد می گردد. از گفتار نرم و نیکویش بهره می برد و از اعمال و رفتار سود می جوید. چنان سخن به نیکویی می گوید که روان را آرامش می بخشد و چنان عمل می کند که تن را به آسایش می رساند.
اگر به فضلیت اخلاقی حسن خلق به خوبی دقت و تامل شود همانند بسیاری از فضایل اخلاقی با توجه به کارکردهای اجتماعی آن از ارزش و اعتبار برخوردار شده است. به این معنا که اصول اخلاقی بیش از آن که کارکرد خودسازی و بازتاب فردی و شخصی داشته باشد با توجه به کارکردهای اجتماعی آن مورد تاکید عقل و عقلا قرار گرفته گرفته است و در فهرست بلند فضایل اخلاقی قرار گرفته اند.
ار کارکردهای اجتماعی ای که قرآن برای خوش خویی انسان ها بیان می کند ایجاد دوستی و تبدیل دشمنی ها به دوستی های ریشه دار است. خداوند در آیه 34 سوره فصلت می فرماید: نیکی و بدی (زیبایی و زشتی ) با هم یکسان نیستند. بدی را با خوبی و زشتی را با زیبایی و پستی را با نیکی پاسخ ده و بدی ها را با کار نیکوتر دفع کن ؛ زیرا دشمنی میان تو و او به این راه از میان می رود. اگر کسی به تو بدی کرد و از ریشه آن دشمنی بود تو می توانی با کاری بهتر و نیکو تر وی را بیدار کنی و به سوی خود بکشانی و دشمنی را به دوستی تبدیل کنی .
بنابراین از مهم ترین کارکردهای اجتماعی فضلیت خوی خوش آن است که جامعه ای که افراد آن به جهاتی از یک دیگر دور شده اند و نسبت به یک دیگر نفرت و بی زار هسنند و دشمنی در آن رواج یافته است به جامعه ای سالم خوب تبدیل کند که دوستی و صفا و صلح در آن جانشین دشمنی شده است.
کارکرد دوم خوش خویی آن است که مردمان به سوی یک دیگر گرایش می یابند و خوش خلقی همانند مغناطیس و آهن ربا جان های مردمان را به سوی مرکز خوش خلقی جذب می کند. کشش و جاذبه ای خوش خلقی ایجاد می کند به گونه ای است که هیچ وسیله ای دیگری نمی تواند جانشین آن شود. البته به جهت بینش و نگرش توحیدی محض قرآن همواره باید به منشای آن توجه داشت. در همین آیه خداوند توضیح می دهد که علت تبدیلی دشمنی به دوستی آن است که خداوند به صفت و اسم ولی و حمیم بر آن اشخاص و جامعه تجلی می کند. بنابراین ولایت و دوستی و محبت خداوند و مهربانی و حمیم بودن بیش از اندازه خداوند است که در انسان و جامعه تجلی می کند و آتش دشمنی راب ه شعله گرم دوستی و محبت تبدیل می کند.
مدارا و خوش خلقی هم چنین موجب می شود که جامعه به نوعی همگرایی درونی و عشق و همبستگی روحی و روانی کشیده شود و پایه های جامعه از درون نیز تقویت و مستحکم گردد.(آل عمران آیه 159) در احادیث شریف و دعاهای وارد شده از سوی معصومین (ع) به این نکته توجه داده شده است که در صورتی جامعه به سلامت و امنیت و صلح و صفا دست می یابد که افراد به ویژه رهبران آن رفتاری خوش و نرم با مردمان داشته باشند. شفقت و مهربانی موجب می شود تا عمل جذب به آسانی صورت گیرد. خداوند به پیامبر اکرم (ص) می قرماید که اگر خداوند به اسم رحمت و مهربانی بر تو تجلی نکرده بود و تو به این نام بزرگ و عظیم پرورش نمی یافتی از نرم خویی نسبت به مردمان برخوردار نمی گشتی و این گونه مردمان پروانه وار دور تو نمی گشتند و از او اطاعت و پیروی نمی کردند.( همان ) خلق عظیمی که پیامبرش بدان ستوده می شود(قلم آیه 4) خلق نرم و خوش خلقی یکی از آن هاست.
اگر رهبران اجتماعی جامعه دارای خلق و خوی نرم نباشند و افرادی با ویژگی ها و خوی تند و سنگدلی باشند و از نرم برخوردار نباشند، جامعه به جای آن که بر محور همگرایی و همدلی بگردد بر مدار واگرایی و جدایی از یک دیگر می گردد.
تقویت و آموزش و پرورش مردمان بر پایه اصول عقلایی و اخلاقی از مهم ترین ابزارهای همگرایی و همبستگی و انسجام اسلامی جامعه است که می بایست از سوی اولیای امور مورد توجه قرار گیرد.